بنی امیه و ائمه شیعهدر دوران حکومت بنی امیه شیعیان در وضعیت نابسامانی به سر میبردند و ائمه معصومین نیز در این دوره تحت مراقبت ویژه امویان بوده و در سختی زندگی میکردند. اما با این حساب موضعگیری امامان (علیهمالسّلام) در برابر خلفای اموی مهم میباشد که باعث ایجاد حوادث متعددی در طول تاریخ گشته است. برای تبیین مواضع ائمه (علیهمالسّلام) در مقابل امویان لازم است اجمالا مطالبی در باب خلافت امویان و همینطور مواضع مردم نسبت به مسائل سیاسی ذکر گردد تا فضای آن روزگار مشخص گردد. فهرست مندرجات۲ - اولین انحراف ۲.۱ - انتخاب خلیفه اول ۲.۲ - خلافت خلیفه سوم ۲.۲.۱ - انحرافات در دوره عثمان ۳ - امام حسن و بنی امیه ۳.۱ - خیانت یاران ۳.۲ - واقعه بعد از صلح ۳.۳ - جبرگرایی بنی امیه ۳.۳.۱ - مبارزه با عقاید انحرافی ۴ - امام حسین و بنی امیه ۴.۱ - مخالفت امام با اعمال معاویه ۴.۲ - عدم بیعت با یزید ۴.۳ - مرگ معاویه و عملکرد امام ۴.۴ - سیاست امام در مقابل یزید ۴.۵ - قیام امام حسین ۴.۵.۱ - اثرات قیام امام ۵ - امام سجاد و بنی امیه ۵.۱ - شروع امامت با اسارت ۵.۲ - واقعه حره ۵.۳ - مبارزه با عقاید انحرافی ۶ - امام باقر و امویان ۶.۱ - مبارزه امام با عقاید انحرافی ۶.۲ - امام باقر و خلیفه اموی ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - تعصب اعرابامت اسلامی با وجود این که سالها تحت لوای اسلام زندگی کردند و از رهبری پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برخوردار بودند، اما هنوز بسیاری از ویژگیهای دوران پیش از اسلام را حفظ نمودند که از مهمترین اینها بحث عصبیت و پیوند قبیلهای بوده [۱]
ابن عبد ربه، احمد بن محمد، عقدالفرید، ج۲، ص۳۶۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۴.
که اعراب همیشه برآن پافشاری میکردند. [۲]
کلبی، ابو المنذر هشام بن محمد، کتاب الاصنام، ص۸۲، تحقیق احمد زکی باشا، القاهرة، افست تهران (با ترجمه)، نشر نو، ۱۳۶۴ش.
۲ - اولین انحرافدرست بعد از وفات پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اولین انحراف و بدعت در دین ایجاد گشت و آن تشکیل شورا در سقیفه بود و این در واقع اولین نشان بازگشت به دوران جاهلیت بود. در سقیفه اختلاف بین مسلمانان ایجاد گشت. از طرفی ابوبکر گفت که قریش عهدهدار اینکارند و مردم نیکو پیرو نیکانشان و مردم بدکار، پیرو بدکارشان شوند. در این بین برخی هم چون عمر بن خطاب او را تایید کردند. [۳]
طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۳۳۰، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر.
از طرف دیگر انصار مخالف ریاست قریش بودند. [۴]
ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج۸، ص۱۲، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی.
در سقیفه خطیبی از انصار برخاست و گفت: ای جمع مهاجر، بدانید که ما انصار حقیم و لشکر دین اسلام، و شما که مهاجرید گروهی از ما هستید...، گفت: میباید که نیابت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ما را باشد که انصاریم و خلافت مسلمانان از آن ما باشد، و مهاجر نباید در آن دخالت کند. [۵]
همدانی قاضی ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، ج۲، ص۱۱۱۷، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، ۱۳۷۷ش.
۲.۱ - انتخاب خلیفه اولدر هر صورت ابوبکر به عنوان خلیفه نخست انتخاب شد و حرکت عجولانه انصار که به سبب اختلاف دیرینه اوس و خزرج بود، [۶]
ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج۸، ص۲۰، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی.
آنها را از علی (علیهالسّلام) واداشت و چون امام علی (علیهالسّلام) به سقیفه نرفت ذکری از او در میان نیامد، در حالی که گفته شده که اگر امام علی (علیهالسّلام) در سقیفه حضور مییافت و سخنانش را میزد دو نفر نیز بر او اختلاف نمیکردند. [۷]
ابن قتیبه دینوری، ابو محمد عبدالله بن مسلم، امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ص۲۸، ترجمه سید ناصر طباطبایی، تهران، ققنوس.
البته برخی از ابتدا ایشان را معرفی کرده و با او بیعت نمودند و دست از بیعت با ابوبکر کشیدند، هم چون عباس و زبیر. این انحراف به حدی عمیق شد که حتی در زمان مرگ عمر بن خطاب برای انتخاب خلیفه سوم شورایی از شش نفر تشکیل شد. [۹]
مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۶۳، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴ش.
شورایی که سرانجام آن مشخص بود. به همین جهت عباس از امام علی (علیهالسّلام) خواست که به این شورا نرود، چرا که گفت: عمر جریان شورا را به صورتی قرار داده که عثمان به خلافت میرسد و لذا تو از ابتدا داخل این شورا نرو، امام گفت این را میدانم، اما چون خلیفه اهلیت مرا در این امر پذیرفته داخل میشوم تا کلام سابق عمر را که میگفت مردم راضی نمیشوند که نبوت و خلافت در یک خاندان باشد، نقض کنم. [۱۰]
ابن عبد ربه، احمد بن محمد، عقدالفرید، ج۲، ص۲۷۹، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۴.
این پاسخ امام علی (علیهالسّلام) به عباس نشاندهنده انحرافی عظیم در مردم در قبال ائمه (علیهمالسّلام) است که آرام آرام سر از لاک خود بیرون آورده است.۲.۲ - خلافت خلیفه سومزمانی که عثمان به خلافت رسید در دوره دوازده ساله خلافت او جامعه به اندازهای به مادیات سوق پیدا کرد که عامل دینی در مردم کاهش یافت و فسق و بیبندباری حتی در فرماندهان و حکام به صورت چشمگیری به وجود آمد به طوری که عایشه بسیاری از مسلمانان را بر قتل عثمان تحریض میکرد، مسئلهای که بعدها عمار آن را علنا افشا کرد ۲.۲.۱ - انحرافات در دوره عثمانانحرافات دینی در دوران عثمان به حدی بود که علی (علیهالسّلام) با استعانت از یاران آزاده و فهیم خود، هم چون عمار بن یاسر، قیس بن سعد و خزمیه ذوالشهادتین نتوانست جامعه را از آن نجات دهد. با این انحرافات به وجود آمده معاویه و بنی امیه به روی کار آمدند و مردم نیز از اهل بیت (علیهمالسّلام) دوری نمودند. نمونه این جدایی در زمان خلافت امام علی (علیهالسّلام) اشاره میگردد: هنگامی که امام علی (علیهالسّلام) عمال خود را به شهرها فرستاد تنها اهل کوفه، بصره، مصر و عدهای از مردم حجاز نماینده امام را پذیرفتند، اما بقیه شهرها با نمایندگان امام به جنگ پرداختند و حاضر به پذیرفتن آنان نبودند. [۱۲]
ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ص۴۰۰، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
در واقع این نتیجه همان انحرافی بود که پس از وفات رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اتفاق افتاد و جامعه نیز به سویی حرکت کرده بود که نتیجه آن حاکمیت قطعی بنی امیه بوده است. لذا جنگ و اختلاف میان بنی هاشم و امویان ایجاد شد.۳ - امام حسن و بنی امیهامام حسن مجتبی (علیهالسّلام) با وجود حق بودن خلافت ایشان با فضای به وجود آمده، از حکومت کناره گرفته و معاویه در سال چهلم هجری به عنوان نخستین خلیفه اموی به خلافت رسید [۱۳]
مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ج۲، ص۸۹۷، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، ۱۳۷۴ش.
با این که در مورد امامت امام حسن (علیهالسّلام) از سوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایات مختلفی آمده، اما مردم دور این امام (علیهالسّلام) را خالی کردند و ایشان را در مقابل امویان تنها گذاشتند.۳.۱ - خیانت یاراناز جمله این روایتها میتوان به این مورد اشاره کرد: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جایی در باب امامت امام حسن (علیهالسّلام) فرمود: «شما امام و رهبر هستید و شفاعت از آن مادر شماست». [۱۴]
بشراوی، عبدالله بن محمد، الاتحاف بحب الاشراف، ص۱۲۹، قم، منشورات رضی.
با وجود این همه روایات و نشانههای تاریخی مبنی بر به حق بودن امام حسن (علیهالسّلام) مردم او را تنها گذاشته و باعث به خلافت رسیدن امویان شدند و امام با وجود این که ابتدا قصد جهاد با معاویه را داشت حاضر به صلح شد و عهدنامه را امضا کرد و معاویه وارد کوفه شد. بعدها معاویه به مردم گفت که من تنها به خاطر دفع فتنه آن شروط را پذیرفتم. [۱۶]
ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ج۴، ص۱۶۳، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
در کوفه او از مردم خواست برای فرار از فتنه با او بیعت کنند، اما امام با بیان حقانیت خویش به مردم گفت: «معاویه در چیزی که حق من بود نه آن او به خلاف من برخاست، من چون بنگریستم صلاح در آن دیدم که مردم را از جنگ و خونریزی بازدارم و آن حق را بدو تسلیم کنم، و این امر را مدتی است و دنیا را دولتهایی است. این سخن امام باعث خشم و کینهورزی معاویه شد». ۳.۲ - واقعه بعد از صلحپس از آن امام حسن (علیهالسّلام) با خاندانش به مدینه بازگشت و مبارزات خود را در برابر انحرافات امویان آغاز نمودند. از جمله آن، مبارزه با جبرگرایی بود که امام موضعگیری صریحی در برابر آن داشتند. اندیشه جبر در افعال از جمله افکاری بود که امویان آن را به وجود آوردند تا به وسیله آن کارهای خلاف شرع و ناپسند خود را توجیه کنند همانطور که معاویه در پاسخ عایشه مبنی بر جانشینی یزید گفت به خدا سوگند، تو آگاه به خدا و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هستی و دلیل و راهنمای ما به سوی خدایی، از سخن تو پیروی میشود. کار یزید نیز اتفاقی از اتفاقات است که در واقع خلافت یزید را تقدیر الهی دانست. ۳.۳ - جبرگرایی بنی امیهبرای درک درست این اندیشه عبارتی از کتاب الاوائل آورده میشود که حق مطلب را ادا میکند. ابی هلال عسگری در این کتاب میآورد: «اولین کسی که از اندیشه جبر طرفداری کرد معاویه بود او همه کارهای خود را به قضا و قدر الهی مستند مینمود و به این وسیله در برابر مخالفان عذرخواهی میکرد و پس از وی این اندیشه در میان زمامداران اموی رواج یافت و در عصر یزید بن معاویه بسیار مورد استقبال قرار گرفت». [۲۰]
ابی هلال عسگری، حسن بن عبدالله، الاوائل، ج۲، ص۱۲۵، دمشق، ۱۹۷۵.
۳.۳.۱ - مبارزه با عقاید انحرافیامام حسن (علیهالسّلام) در برابر اندیشههای انحرافی که بنی امیه تبلیغ میکرد، میایستاد و به مبارزه با آن میپرداخت. از جمله این موضعگیریها، مواضع امام در برابر جبرگرایی بود. حسن بصری به امام نامهای نوشت و از ایشان خواست تا نظر خود را در این باب اعلام کنند. امام حسن (علیهالسّلام) در پاسخ به حسن بصری، تمام اندیشهها در باب جبر و تفویض را مردود دانست و فرمود: «کسی که ایمان ندارد به این که خیر و شر از ناحیه خداست کافر است و کسی که معاصی را به خدا نسبت میدهد، فاجر است». مورد بیان شده، یکی از موارد موضعگیری امام در مقابل بنی امیه بوده است. در واقع امام بعد از صلح، دست از مبارزه با بنی امیه برنداشت و در قبال تمام بدعتها و انحرافات ایجاد شده توسط امویان میایستاد و همین کار باعث شد تا معاویه به فکر قتل امام بیافتد که در نهایت در بیست و هشت صفر سال چهل و نه هجری امام حسن (علیهالسّلام) با توطئه معاویه به وسیله همسرش مسموم شد و به شهادت رسید. [۲۲]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۴، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمی و فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
۴ - امام حسین و بنی امیهامویان با به شهادت رسیدن امام حسن (علیهالسّلام)، بزرگترین مانع پیشرفت خود را از جلوی راه برداشتند و لذا در صدد جامه عمل پوشاندن به تفکر خطرناک ابوسفیانی یعنی تفکر حزبی بودند، به همین سبب معاویه تمام سعی خود را در موروثی کردن خلافت انجام داد. بیعت گرفتن برای یزید مهمترین مسئلهای بود که باعث شد اعتراضات به معاویه افزایش یابد چرا که از طرفی این کار مخالف قرار داد معاویه با امام حسن (علیهالسّلام) بود و لذا اعتراض شیعیان را به وجود آورد و از طرفی خلاف سنتی بود که از زمان ابوبکر مرسوم بود و لذا سایر مسلمانان نیز با او به مخالفت برخاستند [۲۳]
ابن عبداللطیف، عبدالشافی محمد، العالم الاسلامی فی عصر الاموی، ص۱۲۱، قاهره، دارالوفا، ۱۹۸۴.
۴.۱ - مخالفت امام با اعمال معاویهبا اعلان ولایتعهدی یزید از سوی معاویه بسیاری از گروهها از عراق و دیگر شهرهای شام برای بیعت به دارالاماره معاویه رفتند، اما در مدینه موضوع کاملا متفاوت بود، چرا که مردم این شهر بیش از سایر شهرها با موضوع ولایتعهدی یزید مخالف بودند. امام حسین (علیهالسّلام) بعد از شهادت برادرش حدود ده سال با معاویه معاصر بود و در این مدت سیاست برادر را جاری نمود و در برابر معاویه و جنایاتش دست به شورش نزد، اما در هر فرصتی که پیش میآمد، هم چون برادرش با نوشتن نامه و برخورد حضوری سیاستهای معاویه را محکوم میکرد. در باب ولایتعهدی یزید امام حسین (علیهالسّلام) شدیدا مخالفت کرد و با او بیعت نکرد، مروان نیز جریان عدم بیعت امام و یارانش را به معاویه اطلاع داد. [۲۵]
ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ج۳، ص۲۵۰، ترجمه ابوالقاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی.
معاویه به مدینه آمد تا بتواند کارش را توجیه کند، اما امام حسین (علیهالسّلام) پاسخ کوبندهای به او داد و علاوه بر موضعگیری در برابر مساله ولایتعهدی یزید، جنایات دیگر معاویه را نیز گوشزد نمود. امام در نامه خود به معاویه نوشت: ای معاویه مگر تو قاتل حجر بن عدی کندی و یارانش نبودی؟ همان انسانهایی که عابد و نمازگزار بودند و با ظلم و ستم مبارزه میکردند، بدعتها را ناروا میشمردند و در راه خدا از ملامت هیچ ملامت کنندهای بیم نداشتند. تو آنان را پس از آن که امان دادی به ناروا کشتی. آیا تو نبودی که عمرو بن حمق صحابی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را کشتی.. ۴.۲ - عدم بیعت با یزیدامام حسین (علیهالسّلام) بعد از شهادت برادرش دست به قیام نزد، بلکه در میان مردم ظلم و بیداد امویان را تبلیغ میکرد و یارانش را به مناطق مختلف میفرستاد تا مردم را بیدار کنند. در واقع امام روز به روز بر مخالفت خود نسبت به امویان میافزود و سخنان آتشینی بر ضد امویان بیان مینمود. در واقع بعد از ولایتعهدی یزید امام در چند سخنرانی به خصوصیات یزید پرداخت و فساد او و پدرش را برای همه بازگو نمود. در باب بیعت امام با یزید آمده که امام فرمود: و برای امام (علیهالسّلام)، بیعت با انسان فاسق و فاجری چون یزید بسیار ناگوار بود [۲۷]
ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، تحقیق غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
و لذا با بیعت نکرد.۴.۳ - مرگ معاویه و عملکرد امامبا رسیدن سال شصتم هجری حوادث جدیدی به وقوع پیوست. در این سال معاویه مرد و یزید به خلافت رسید و با این که معاویه در وصیتش به یزید، او را به خوشرویی و دوستی با مردم عراق و حجاز فراخواند و این که با امام حسین (علیهالسّلام) مدارا کند، او موضع خشونت در قبال مردم گرفت و دستور داد هر کس با او بیعت نکرد، گردن بزنند. حتی اگر آن شخص حسین بن علی (علیهالسّلام) و عبدالله بن زبیر باشند. گفت: گردنشان را بزنید و سرش را به شام بفرستید. [۳۰]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۷، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمی و فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
۴.۴ - سیاست امام در مقابل یزیدبا مرگ معاویه و به خلافت رسیدن یزید و بیعت مردم مدینه با یزید، امام حسین (علیهالسّلام) از مدینه به مکه هجرت نمود و مخالفت خود را علنا بیان نمود و بیعت نکرد و همانند عبدالله بن زبیر به مکه رفت. سیاست امام از ابتدا مخالفت با یزید بود و به همین خاطر به هیچ وجه حاضر به بیعت با او نشد، همانطور که در زمان معاویه مخالفت خود را آشکارا بیان مینمود و معاویه همیشه از او بیمناک بود. [۳۳]
ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۱۵۳، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
امام دلیل عدم بیعت خود با یزید را در دیدار با مروان اینطور بیان نمود: ای امیر ما خاندان نبوت و سرچشمه رسالتیم. خانه ما جایگاه رفت و آمد فرشتگان است. خداوند آفرینش را با ما آغاز کرد و کار ختم نبوت را بر ما نهاد و یزید مردی بزهکار و شرابخوار و آدمکش است و فسق و فجور را آشکار ساخته و کسی چون من با چنین فردی بیعت نمیکند و به زودی روشن خواهد شد که کدام یک از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم. [۳۴]
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۲، قم، مکتبه المفید.
۴.۵ - قیام امام حسینمخالفت امام با یزید ادامه داشت و در زمان حضور امام در مکه، سخنرانیهایی از سوی ایشان بر علیه یزید انجام گرفت و در نهایت این موضعگیری امام منجر به قیام و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) در کربلا شد. موضع امام در مقابل امویان از ابتدا روشن بود و آن مبارزه با فساد بنی امیه بود و نجات دین را در گرو این قیام میدانست، لذا در سخنانی این دیدگاه خود را به وضوح بیان نمود: اگر دین جدم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با کشته شدن من بر پا میشود، ای شمشیرها مرا دریابید. این موضعگیری امام و افشای افکار پلید امویان باعث بیداری جامعه اسلامی شد و در نهایت شاهد شورشهای متعددی بر علیه امویان در طول تاریخ هستیم. خبر قیام و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و اسارت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به سرعت در تمام سرزمینهای اسلامی پخش شد که موجبات از بین رفتن مشروعیت امویان در افکار عمومی گردید. با شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، ضربه شدید و خردکنندهای بر نهضت شیعه وارد شد و آثار رعب و وحشت در مناطق شیعهنشین نمایان گردید. اما با این وجود، این قیام، باعث برانگیخته شدن روحیه انقلابی و گرایش به علویان گردید و از طرف دیگر، محبت خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در قلب مردم نشاند و جایگاه آنان را به عنوان اولاد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و تنها متولیان اسلام مستحکمتر کرد و باعث شد که امام حسین (علیهالسّلام) نماد با ارزش تشیع شود [۳۵]
اصلانی، مختار، تاریخ پیدایش تشیع و جغرافیای آن در قرن اول هجری، ص۵۰، قم، نشر نسیم حیات، ۱۳۸۳ش.
کارل بروکلمن خاورشناس آلمانی (۱۹۵۶م) انگیزه قیام حسین بن علی (علیهالسّلام) را نپذیرفتن بیعت یزید و تسلیم نشدن و دعوت تعداد زیادی از کوفیان ذکر مینماید و شهادت حسین (علیهالسّلام) را علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی موجب تحکیم و اشاعه مذهب شیعه میداند. [۳۶]
بروکلمان، کارل، تاریخ ملل و دول اسلامی، ص۸۰، ترجمه هادی جزایری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳ش، چاپ دوم.
برخی مستشرقان نیز نتیجه این قیام را شکاف عمیق بین شیعیان و سایر مسلمانان عنوان کردهاند. [۳۷]
لمبتون، پی. ام. هولت. آن. ک. س، تاریخ اسلام، ص۱۳۱، پژوهش دانشگاه کمبریج، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۸۸ش.
۴.۵.۱ - اثرات قیام اماماز آن هنگام که امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش به شهادت رسیدند، تشیع رنگ نهضت ملی به خود گرفت و یک جنبش نجات بخش را رهبری میکرد. هدف تشیع برگرداندن حکومت اسلامی به راه و روش مستقیم حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، [۳۸]
امین، سید محمد، اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۵۸، ترجمه دکتر کمال موسوی، تهران، اسلامیه، ۱۳۴۵ش.
و چون سادات و شیعه با شرایط زمانی و مکانی هر عصر همگام بود و به استقبال حوادث هر دوره میرفت و با فرقههای مذهبی و اهل کتاب مدارا مینمود، [۳۹]
مختار اللیثی، دکتر سمیرة، جهاد الشیعة، ص۳۹۴-۳۹۷، بیروت، دارالجیل.
قیامها در دوران مختلف حتی جایی که سادات نبودند ـ اما این تفکرات آنان بودـ نیز وجود داشت. تطابق گفتار با رفتار عملی، موضوع مهمی بود که در روحیه مردم مستعد، جهت جذب شدن به سمتی مؤثر است و به همین سبب، ایرانیان، حقیقت مسلمانی و سیرت انسانی را که مطابق با کتاب و سنت بود در اعمال و روحیه علویان میدیدند [۴۰]
مرعشی، ظهیر الدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ص۶۹، با مقدمه محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات مؤسسه مطبوعاتی شرق، ص۶۹.
و همه اینها با حرکت امام حسین (علیهالسّلام) شروع شد.۵ - امام سجاد و بنی امیهامام سجاد (علیهالسّلام) که به قول خود ایشان پدرش قبل از رفتن به سمت عراق به وی وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادت خود نیز با وی عهد امامت بست، [۴۱]
طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۱۴۷، نجف، نعمان، ۱۳۸۶ه.
بعد از شهادت امام حسین (علیهالسّلام) به امامت رسید. مسعودی در این باره به صراحت بیان میکند که علی بن حسین (علیهالسّلام) امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و در زمانی دشوار عهدهدار گردید. [۴۲]
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، اثبات الوصیة، ص۱۶۸.
امام صادق (علیهالسّلام) در بیان اوضاع اسفناک آن دوره فرمود: مردم پس از شهادت حسین بن علی (علیهالسّلام) برگشتند و از خاندان رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فاصله گرفتند جز سه نفر، «ابوخالد کابلی، یحیی بنام الطویل و جبیر بن مطعم»، سپس افرادی به آن پیوستند و تعدادشان زیاد گردید. یحیی بنام الطویل به مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه رفت و خطاب به مردم میگفت: ما مخالف و منکر شما هستیم و میان ما و شما دشمنی و خشم و کینه، آشکار و همیشگی است. [۴۳]
مفید، ابوعبدالله محمد بن نعمان، الاختصاص، ص۶۴، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، ۱۴۱۲.
۵.۱ - شروع امامت با اسارتامامت ایشان با اسارت همراه بود. در دوران اسارت نیز ایشان بر ضد امویان به افشاگری پرداخت و مخالفت خود را با بنی امیه هویدا نمود. خطبههای ایشان در کوفه و شام و مدینه بیشترین اثر را در این زمینه بر جای گذاشت و بعد از آن نیز امام سعی در افشای این چهره زشت (خلافت امویان) داشت. چنان که عبدالله بن حسن بن حسن (علیهالسّلام) در این باره میگوید: علی بن الحسین (علیهالسّلام) و عروة بن زبیر هر شب در انتهای مسجد پیامبر به گفتگو مینشستند. شبی سخن از ظلم و جور بنی امیه پیش کشیدند و از همنشینی با آنان در حالی که قدرت برتغییر روش ظالمانه آنان را ندارند، سخن گفتند و از قهر و غضب خدا در این مورد اظهار هراس نمودند. ۵.۲ - واقعه حرهعصری که امام در آن حضور داشت مصادف با یکی از تاریکترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. در این زمان مردم شهر مدینه که مرکز حکومت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنجا بود، میبایست به عنوان برده یزید با او بیعت میکردند. انحرافات دینی در قالب اطاعت از خلیفه و حفظ جماعت در هر شرایطی و حرمت نقض بیعت [۴۵]
جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۴۹۰، قم، دلیل ما.
بروز و نمود پیدا کرده بود. این مسئلهای بود که مردم مدینه به مبارزه با آن پرداخته ولی از طرف دیگر این دیدگاه به شدت مورد اعتقاد شامیان بود. خلیفه نیز از این موقعیت کمال استفاده را نمود و به این بهانه افراد زیادی را به مدینه گسیل داشته و فاجعه حره را به وجود آورد. [۴۶]
ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ص۱۵۸، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.
۵.۳ - مبارزه با عقاید انحرافیامام سجاد (علیهالسّلام) همانند سایر ائمه توجه ویژهای به امت خود داشت و از آنان پشتیبانی مینمود. در واقع بعد از حادثه عاشورا و طرد ائمه از صحنه سیاست، امام در میان امت خود بودند و دستگیر بیچارهگان و درماندگان بودند. ایشان به صد خانواده فقیر مدینه کمک میکرد و دست محتاجان را میگرفت. از جمله مسائلی که امویان به آن تاکید داشتند، بحث جبرگرایی بود که امام سجاد (علیهالسّلام) هم چون پدرش در برابر این مبحث انحرافی کلامی ایستاد و روایات مختلف از ایشان در رد جبرگرایی نقل گردیده است که از جمله آن روایتی است که شیخ صدوق در کتاب خود به نقل از امام سجاد (علیهالسّلام) آورده است: آگاه باشید که ظالمترین مردم کسی است که ظلم ظالم را عدل تلقی کند و عدل هدایتیافته را ظلم بداند. ۶ - امام باقر و امویاناز جمله رهنمودهای سیاسی امام باقر (علیهالسّلام) به شیعیان خود، جبههگیری در برابر حاکمان ستمگر و ساکت نبودن در برابر ظلم آنان است. امام باقر (علیهالسّلام) در این باره فرمود: همانا پیشوایان ستمپیشه و پیروان ایشان، از دین الهی عزل شده و برکنارند. ایشان در یکی از سخنرانیهای خود بر علیه حکومت وقت فرمود: کسی که به جانب سلطان ستمگری حرکت کند تا او را به تقوای الهی فرمان داده، وی را از عواقب شوم ظلم بترساند و موعظه نماید، از پاداشی همانند پاداش تمامی جن و انس و از عملی همانند عمل ایشان برخوردار خواهد بود. [۴۹]
حر عاملی، محمد حسن، وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۱۸۴، تهران، مکتبه الاسلامیه، ۱۴۰۳ق.
این نوع بیانات که در کتب تاریخی و روایی کم هم نیست، نشان دهنده این است که امام مردم را بر ضد امویان تشویق مینمود و همیشه به افشاگری کارهای بنی امیه میپرداخت. امام باقر (علیهالسّلام) با این گونه رهنمودها و هشدارها، در حقیقت به امت اسلامی نمایانده است که اگر به قرآن و پیام وحی، ایمان دارند باید بدانند که پیروی از ظالمان و حمایت از ایشان، هم کیفر اخروی دارد و هم از سوی همین پیشوایان ستمگر مورد بیمهری و خیانت قرار خواهند گرفت. امامت امام باقر (علیهالسّلام) با چند تن از حاکمان اموی همعصر بوده است: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک، هشام بن عبدالملک.۶.۱ - مبارزه امام با عقاید انحرافیامام باقر (علیهالسّلام) در دوران هر یک از خلفای اموی به مقابله با آن میپرداخت و همیشه مردم را با افکار منحرف امویان آشنا میکرد. امام در این دوره هم چون سایر ائمه با جبرگرایی و دیگر انحرافات اعتقادی به مبارزه پرداخت و سیاسی بودن این انحرافات را به مردم فهماند. در دوران عمر بن عبدالعزیر که عملکرد وی باعث رضایت مردم تا حدودی میشد باز امام باقر او را مستحق نفرین میدانست، چرا که مقام خلافت را که هیچگاه حق او نبود، اشغال کرده بود. ۶.۲ - امام باقر و خلیفه امویدر روایتی آمده است که امام نسبت به عمر بن عبدالعزیر میفرماید: این جوان نرمی پیشه میکند و عدالت را آشکار میسازد و بعد از چهار سال زندگی میمیرد و زمینیان برایش گریه میکنند و کروبیان نفرینش میکنند و نیز فرمود: در جایگاهی مینشیند که حق او نیست. سپس عبدالملک به خلافت رسید و او نیز تمام کوشش خود را در آشکار کردن عدالت و کسب محبوبیت بین مردم، به کار گرفت. اما با این وجود امام همیشه در قبال وی نیز موضع میگرفت. در بین خلفای اموی هشام با امام عداوت بیشتری داشت که در نهایت امام باقر (علیهالسّلام) را در سال صد و هفده هجری به شهادت رساند. [۵۱]
یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۹-۲۹۰، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، نشر علمی و فرهنگی، سال ۱۳۷۱ش.
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) که در دوره بنی امیه امامت مسلمین را بر عهده داشت هم چون پدرش قیام را راه درست مبارزه با امویان نمیدانست و لذا به تربیت شاگردن و افشای حقایق در خطبههاشان پرداخت. ۷ - پانویس
۸ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بنی امیه و ائمه شیعه ۱»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۹. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «بنی امیه و ائمه شیعه ۲»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۲/۰۹. ردههای این صفحه : بنی امیه | تاریخ خلفا | تاریخ زندگانی امام باقر | تاریخ زندگانی امام حسن | تاریخ زندگانی امام حسین | تاریخ زندگانی امام سجاد | تاریخ زندگانی امام صادق | تاریخ معصومان | سیره سیاسی امامان شیعه | مقالات پژوهه
|